یرمیالغتنامه دهخدایرمیا. [ ی َ ] (اِخ ) یرمیاه . ارمیا. یکی از انبیای بنی اسرائیل است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ارمیا شود.
یرمیافرهنگ نامها(تلفظ: yarmiyā) (عبری)(= ارمیا) یرمیا یعنی ' یهوه به زیر میاندازد ' ؛ (در اعلام) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل پسر حلیقا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق .
یرمیعلغتنامه دهخدایرمیع. [ ] (ع اِ) در اصطلاح پزشکی هلیون است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به هلیون و یرامع و یرامیع شود.
یرمغانلغتنامه دهخدایرمغان . [ ی َ م َ ] (اِ) ارمغان و سوغات . (ناظم الاطباء). ارمغان . ره آورد.راه آور. راه آورد. سوغاتی . هدیه که از سفر آرند. (یادداشت مؤلف ). بر وزن و معنی ارم
یرمیلغتنامه دهخدایرمی . [ ی َ رَ ] (ع اِ)ارمی . ایرمی . عَلم و نشان که در بیابان برای راه برپا کنند یا خاص است به نشانه ٔ عاد. (منتهی الارب در ذیل ارم ). || احدی . کسی . (یادداش
یریانلغتنامه دهخدایریان . [ ی َ ] (اِخ ) نام شهر سمرقند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) . رجوع به سمرقند شود.
ارمیافرهنگ نامها(تلفظ: ermiyā) (عبری) (= یرمیا) ، لفظ یرمیا یعنی یهوه به زیر میاندازد ؛ (در اعلام) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ، پسر حلقیا و دومین انبیاء اعظم عهد عتیق . ←
ارمیالغتنامه دهخداارمیا. [ اَ / اِ / اُ ] (اِخ ) ارمیاء. نبی است . (منتهی الارب ). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل . (برهان ). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر ح
اخالغتنامه دهخدااخا. [ ] (اِخ ) نام کتابی از یهود. (ابن الندیم چ مصر ص 34س 15). ایخاه . (ملااحمد نراقی ). بعضی آنرا نیاحات ارمیا یا مراثی یرمیا (نام کتابی از تورات ) شمرده اند.
الناتانلغتنامه دهخداالناتان . [ ] (اِخ ) یعنی کسی که خداوند او را عطا فرموده است ، چهار تن به این نام بوده اند:نخست پدر مادر (جد مادری ) یهویاکین که از جانب یهویاقیم برای معذب ساخت
ارمیالغتنامه دهخداارمیا. [ اِ ] (اِخ ) (نیاحات ...) مرثیه ٔ منطوی است که ارمیا در زمان انهدام اورشلیم تصنیف کرد و مطالب ابواب آن چنین است : باب اول و دوم در بیان بلاهای محاصره ٔ