یرمیلغتنامه دهخدایرمی . [ ی َ رَ ] (ع اِ)ارمی . ایرمی . عَلم و نشان که در بیابان برای راه برپا کنند یا خاص است به نشانه ٔ عاد. (منتهی الارب در ذیل ارم ). || احدی . کسی . (یادداش
یرمیالغتنامه دهخدایرمیا. [ ی َ ] (اِخ ) یرمیاه . ارمیا. یکی از انبیای بنی اسرائیل است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ارمیا شود.
یرمیعلغتنامه دهخدایرمیع. [ ] (ع اِ) در اصطلاح پزشکی هلیون است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به هلیون و یرامع و یرامیع شود.
یرمیافرهنگ نامها(تلفظ: yarmiyā) (عبری)(= ارمیا) یرمیا یعنی ' یهوه به زیر میاندازد ' ؛ (در اعلام) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل پسر حلیقا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق .
یامیلغتنامه دهخدایامی . [ می ی ] (ص نسبی ) نسبت به یام قبیله ای به یمن و ایامی به کسر همزه نیز آرند. (از تاج العروس ). و رجوع به انساب سمعانی و عیون الاخبار ج 2 ص 179 و 29 شود.
یامیدسلغتنامه دهخدایامیدس . [ دِ ] (اِخ ) پسر آپولو که یامُس نام داشت و یونانیان وی را یامیدس می خوانده اند. (تمدن قدیم فوستل دوکولانژ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ص 514).
یرمیالغتنامه دهخدایرمیا. [ ی َ ] (اِخ ) یرمیاه . ارمیا. یکی از انبیای بنی اسرائیل است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ارمیا شود.
یرمیعلغتنامه دهخدایرمیع. [ ] (ع اِ) در اصطلاح پزشکی هلیون است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به هلیون و یرامع و یرامیع شود.
یرمیافرهنگ نامها(تلفظ: yarmiyā) (عبری)(= ارمیا) یرمیا یعنی ' یهوه به زیر میاندازد ' ؛ (در اعلام) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل پسر حلیقا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق .
ارمیافرهنگ نامها(تلفظ: ermiyā) (عبری) (= یرمیا) ، لفظ یرمیا یعنی یهوه به زیر میاندازد ؛ (در اعلام) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ، پسر حلقیا و دومین انبیاء اعظم عهد عتیق . ←
ارمیلغتنامه دهخداارمی . [ اَ رَ می ی / اِ رَ می ی ] (ع اِ) أیرمی . یَرَمی ّ. علم و نشان که در بیابان برای راه بر پا کنند، یا نشانه ٔ عاد. (از منتهی الارب ). || احدی . کسی : ما