یرغمدلغتنامه دهخدایرغمد. [ ی َ غ َ ] (اِخ ) مرکز بلوک براکوه واقع در سبزوار. بلوک مزبور جمعاً 7241 تن جمعیت دارد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 195). و رجوع به براکوه شود.
یریملغتنامه دهخدایریم . [ ی َ ] (اِخ ) قلعه ای به یمن در کوههای تیس . (از معجم البلدان ). قصبه ٔ مرکزی در سنجاق صنعاء یمن و در فاصله ٔ 25 ساعت راه صنعاء واقع است . سکنه ٔ آن 600
زیرافکندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= زیرافکن: ◻︎ آه کز یاد ره و پردۀ عراق / رفت از یادم دم تلخ فراق ـ وای کز ترّیّ زیرافکند خُرد / خشک شد کشت دل من، دل بمرد (مولوی: ۱۲۳).
زیرافکندلغتنامه دهخدازیرافکند. [ اَ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زیرافکن است که نهالی و توشک و آنچه در زیر افکنده باشند. (برهان ).زیرافکن . (جهانگیری ) (فرهنگ فارسی معین ). رج
گریبان کردنلغتنامه دهخداگریبان کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قبا کردن . (آنندراج ). || مجازاً، دامن گریبان کردن . ترقی دادن . بالا بردن . عزت دادن : هر که یکدم در ره افتادگی با ما ن
عراقلغتنامه دهخداعراق . [ ع ِ ] (ع اِ) نام پرده ای است در موسیقی که به وقت چاشت سرایند. (آنندراج ) : تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پرده ٔ عراق و سرزیر و سلمکی . میزانی (از