یربوزلغتنامه دهخدایربوز. [ ی َ ] (ترکی ، اِ) جربوز. بقله ٔ یمانیه . ضدح . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب بقلة الیمانیه در ذیل ماده ٔ بقلة شود.
یربوزهلغتنامه دهخدایربوزه . [ ی َ زَ/ زِ ] (ترکی ، اِ) رجله (بقلة الحمقاء). (از تذکره ٔداود ضریر انطاکی ج 1 ص 350). و رجوع به یربوز شود.
یربوعیلغتنامه دهخدایربوعی . [ ی َ عی ی ] (اِخ ) احمد یربوعی از رجال شجاع زنگی بود اما خیانت کرد و سبب شکست آنان شد. (ابن اثیر ج 7 ص 142).
یربوعلغتنامه دهخدایربوع . [ ی َ ] (اِخ ) ابن قیظ، پدر بطنی است از مرة و از آن بطن است حارث بن ظالم مری . (از منتهی الارب ).
یربوعلغتنامه دهخدایربوع . [ ی َ ] (ع اِ) موش دوپای . موش صحرایی . موش دشتی . کلاکموش است . (یادداشت مؤلف ). کلاکموش . موش دشتی . (ناظم الاطباء). ج ، یرابیع. (منتهی الارب ) (از آ
یربوزهلغتنامه دهخدایربوزه . [ ی َ زَ/ زِ ] (ترکی ، اِ) رجله (بقلة الحمقاء). (از تذکره ٔداود ضریر انطاکی ج 1 ص 350). و رجوع به یربوز شود.
زرینوریلغتنامه دهخدازرینوری . [ زَ] (اِ) بقلةالیمانیة. یربوز . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || رجل الغراب . (یادداشت ایضاً).
ضذجلغتنامه دهخداضذج . [ ض َ ] (ع اِ) به ذال معجمه ، یربوز است که بقله ٔ یمانیه باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
جربوزلغتنامه دهخداجربوز. [ ج َ ] (اِ) بقله ٔ یمانیه است . (فهرست مخزن الادویه ). اربوز. یربوز. سلق . (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ). رجوع به بقله ٔ یمانیه شود.
جلغتنامه دهخداج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نح