do upدیکشنری انگلیسی به فارسیانجام دهید، انجام دادن، اماده استفاده کردن، شروع بکار کردن، لخت شدن، مرمت کردن
تگرگلغتنامه دهخداتگرگ . [ ت َ گ َ ] (اِ) ژاله و یخچه باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). ژاله که به هندی اولا گویند و در سراج نوشته تگرگ بمعنی آب بسته که از آسمان بارد و بعضی ژاله
گویچهیخice pellets 2واژههای مصوب فرهنگستاندانههای گرد و شفاف یخ، حاصل از یخ بستن قطرههای باران یا دوباره یخ بستن پرکهای برف آبشده در نزدیکی سطح زمین
بار آب مایعliquid water loadingواژههای مصوب فرهنگستانمقدار آب مایع موجود در یک بستههوا بهصورت قطرکهای اَبر یا باران یا یخ که معمولاً برحسب درصد یا بر مبنای کسری از وزن یا حجم آن بستههوا بیان میشود
بارانپوستهrain crustواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوبارۀ بلورهای سطحی برف که بارش باران آنها را ذوب یا نمدار کرده است