یخ آبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آبی که با یخ سرد کنند؛ آبیخ.۲. (کشاورزی) آبی که در زمستان به مزارع میدهند تا کرمهای زمین کشته شوند و خاک آن نیز نرم و سست و پوک شود.
یخابلغتنامه دهخدایخاب . [ ی َ ] (اِ مرکب ) یخاو. (ناظم الاطباء). یخ آب . آب که از ذوب یخ حاصل شود.آب یخ . (یادداشت مؤلف ). || آب که در آن یخ نهاده اند سرد شدن را. آبی که در آن
یخابلغتنامه دهخدایخاب . [ ی َ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 17000 گزی شمال خاوری طبس و 15000 گزی باختر مالرو عمومی بردسکن . کوهستانی و گرمسیر و دارا
پهنۀ یخ آبیرنگblue ice areaواژههای مصوب فرهنگستانپهنههایی از صفحهیخ که در آن یخکاست سطحی یخ آبیرنگ را نمایان کرده است
آب یخلغتنامه دهخداآب یخ . [ ب ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن یخ افکنده و سرد کرده باشند.
do upدیکشنری انگلیسی به فارسیانجام دهید، انجام دادن، اماده استفاده کردن، شروع بکار کردن، لخت شدن، مرمت کردن
یخ سوزنیacicular iceواژههای مصوب فرهنگستانیخ آب شیرین با تعداد زیادی بلورهای بلند و لولههای توخالی به شکلهای متغیر با آرایۀ لایهای و دارای حباب هوا
یخ آبیرنگblue iceواژههای مصوب فرهنگستانیخ خالص به شکل بلورهای منفرد و بزرگ که رنگ آبی آن ناشی از پخش نور توسط مولکولهای آن است
پهنۀ یخ آبیرنگblue ice areaواژههای مصوب فرهنگستانپهنههایی از صفحهیخ که در آن یخکاست سطحی یخ آبیرنگ را نمایان کرده است