مهانلغتنامه دهخدامهان . [ م ُ ] (ع ص ) (از «هَ ون ») خوارکرده شده . ذلیل کرده شده . (ناظم الاطباء). اهانت کرده شده . (غیاث اللغات ). خوار. ذلیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مستخ
ذنبلغتنامه دهخداذنب . [ ذَمْب ْ ] (ع اِ) اثم . جُرم . عصیان . خطا. معصیت . گناه . جناح . وزر. مأثم . بزه . ناشایست . هر کار که کردن آن روا نباشد. کار که کردن آن ناروا باشد. و