یخصصلغتنامه دهخدایخصص . [ ی َ ص ِ ] (اِ) قسمی از کرفس کلان .(ناظم الاطباء). کرفس مشرقی عظیم . (یادداشت مؤلف ).
downدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین، کرک، بطرف پایین، سوی پایین، بزیر، غمگین، از کار افتاده، کرک صورت پایین، دلتنگ، زیر
تسبیحلغتنامه دهخداتسبیح . [ ت َ ] (ع مص ) خدای را به پاکی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به پاکی یاد کردن و صفت کردن خدای را. (منتهی الارب )
نعمةاﷲ ولیلغتنامه دهخدانعمةاﷲ ولی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هَِ وَ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن کمال الدین حلبی کوهبنانی کرمانی ، ملقب به نورالدین و متخلص به سید و معروف ب
مبلغلغتنامه دهخدامبلغ. [ م َ ل َ ] (ع مص ) به حد کمال و خوبی رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) کمال و حد رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمال رسیدن و حد رسیدن .
طبخلغتنامه دهخداطبخ . [ طَ ] (ع مص ) پختن اِشتواء باشد یا اقتداراً. (خواه به بریان کردن و خواه در دیگ پختن ). یقال : هذه ُ خبزةٌ جیدةالطبخ . و کذا آجُرة. (منتهی الارب ). دیگ پخ
شاشلغتنامه دهخداشاش . (اِخ ) نام شهری به ماوراءالنهر. (صحاح الفرس ). شهری است به ماوراءالنهر که چاچ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). نام شهری است و مشهور به چاچ است و از آنجا کمان خو