شیر برفگویش گنابادی واژه بستنی که شکل اصلی آن پئیستهنی (پئیس=شیر+تهن=یخ+ی=پسوند نسبت) است به معنای شیر یخزده یا برفشیر است همانطور که آنرا در افغانستان شیریخ و در تاجیکستان یخماس و
اربهلغتنامه دهخدااربه . [ اِ ب َ ] (ع اِ) زیرکی . || حاجت . نیاز: و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن ا
زروبابللغتنامه دهخدازروبابل . [ زُ رُ ب ِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ یهود و از خاندان داود است که قوم یهود را پس از فرمان کورش کبیردر قرن ششم قبل از میلاد به موطن آنان بازگرداند. (از لاروس
دجاللغتنامه دهخدادجال . [ دَج ْ جا / دَ جا ] (اِخ ) مردی کذاب که در آخرالزمان ظهور کند و مردم را بفریبد کنیت او ابویوسف است . رأس الکفر. (منتهی الارب ). مطموس العین . (منتهی ال