آبیکه از شدت سردی بسته و سفت شده باشد؛ هسر؛ هسیر؛ هتشه؛ کاشه.
〈 یخ بستن: (مصدر لازم) منجمد شدن آب یا چیز دیگر از شدت سردی؛ فسرده شدن.
〈 یخ کردن: (مصدر لازم)
۱. سرد شدن.
۲. [مجاز] دچار ترسیدن یا شگفتزدگی شدن.
۳. یخ زدن؛ فسرده شدن.
۱. بارد، یخبندان
۲. بیلطف، بیمزه، خنک، لوس
ice