یایلغتنامه دهخدایای . (اِ) دانش یای یا علم یای ، دانش به کار بردن حجرالمطر است برای آوردن باران و برف که مغلان دانستندی . قام . (یادداشت مؤلف ) : قنقلی درمیان ایشان بود که علم
یای شهرلغتنامه دهخدایای شهر. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه دارای 250 تن سکنه است . آب آن از صوفی چای است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
میان بندلغتنامه دهخدامیان بند. [ یام ْ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است . این دهستان در جنوب باختری سولده واقع و هوای آن مرطوب و معتدل و محصولات آن غلات و ل
پیاملغتنامه دهخداپیام . [ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن آذربایجان که بجای ایستگاه یام پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
یایچیلغتنامه دهخدایایچی . (ص نسبی ) منسوب به یای . آنکه عمل یام (قام ) داند.آنکه عمل حجرالمطر داند: یایچی ترک یای گرفت و لشکراز زیر پای اینها بیرون آمدند. (جهانگشای جوینی ).
جاماسبلغتنامه دهخداجاماسب . (اِخ ) جزو دوم این کلمه همان اسب است ولی جزو اول آن معلوم نیست ، و ربطی به «جام » = یام که مغولی است ندارد. (برهان قاطع چ معین ج 4 پایان کتاب ص بیست و
عمار کنانیلغتنامه دهخداعمار کنانی . [ ع َم ْ ما رِ ک ِ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامربن مالک بن کنانةبن قیس بن حصین بن وذیم کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . وی از قبیله ٔبنی ث