به به ییلغتنامه دهخدابه به یی . [ ب َ ب َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) (قیاس شود با بعبع، صوت گوسفند) به به کننده . در تداول کودکان ، گوسفند. (فرهنگ فارسی معین ).
بی یدیلغتنامه دهخدابی یدی . [ بی ، ی َ ] (حامص مرکب ) (از: بی + ید + ی ) بی دستی . دست نداشتن . || کنایه از بی قدرتی . (از یادداشت مؤلف ).در دو شاهد ذیل از رودکی و فرخی مؤلف حدس
بین یدیلغتنامه دهخدابین یدی . [ ب َ ن َ ی َ دَ ] (ع ق مرکب ) میان دو دست . در پیشگاه . جلو. پیش . برابر.- بین یدی َّ ؛ میان دو دست من . در پیشگاه من . پیش من .- بین یدیها ؛ پیش آن
پشت و رو یکیلغتنامه دهخداپشت و رو یکی . [ پ ُ ت ُ ی ِ ] (ص مرکب ) بی پشت و رو. مُوجَّه . در جامه ها و قماش ها.
المالقلغتنامه دهخداالمالق . [ اَ ل َ ] (اِخ ) ولایتی از ترکستان . (ناظم الاطباء). نام ولایتی است . (هفت قلزم ) (برهان قاطع) (مؤید الفضلا). در «ادات » الماثق با ثاء مثلثه آمده ، و
شیرطاقیلغتنامه دهخداشیرطاقی . (حامص مرکب ) طاق بودن چون شیر در شجاعت . (یادداشت مؤلف ). غرور و تکبر و عجب . (ناظم الاطباء) : به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی ز روزگار که دارد نهاد و
متفقلغتنامه دهخدامتفق . [ م ُت ْ ت َ ف ِ ] (ع ص ) (از «وف ق ») همدیگر سازواری نماینده . (آنندراج ). باهم سازواری نموده . سازوار و سازواری کننده . (ناظم الاطباء). ج ، متفقین : با
نیزلغتنامه دهخدانیز. (ق ) هم . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرادف «هم » است . (از رشیدی ). ایضاً. (انجمن آرا) (برهان قاطع). افاده ٔ معنی اشتراک ماسبق کند به کلم
مزیدلغتنامه دهخدامزید. [ م َ ] (ع اِمص ) افزونی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیادتی و افزونی . (آنندراج ) (غیاث ) : لهم مایشاؤن فیها و لدینا مزید. (قرآن 35/50)؛ مر ایشان را