16 مدخل
ممنوع، باز داشتن، محروم کردن، ممنوع کردن، مانع شدن
خسته شده، پوست درخت را کندن، پوست کندن از
تعطیل، دیرفرست
مانعی ندارد، باز داشتن، محروم کردن، ممنوع کردن، مانع شدن
مرده است
عدم ممنوعیت