حجر ارمنیلغتنامه دهخداحجر ارمنی . [ ح َ ج َ رِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است نزدیک سنگ لاجورد، لکن لاجورد صافی تر و رنگین تر است و این نرم تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ذویب الهذلیلغتنامه دهخداذویب الهذلی . [ ذُ وَ ب ِل ْ هَُ ذَ لی ی ] (اِخ ) (ابو...) رجوع به ابوذویب در همین لغت نامه شود. و در تاریخ جهانگشا این دو شعر از ابو ذویب آورده شده است :و تجلد
قعودلغتنامه دهخداقعود. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) شتری که شبان برای حاجات خود نگاه دارد. ج ، اَقْعِده ، قُعُد، قِعْدان ، قَعائد. || شتربچه ٔ از مادر جداشده . (منتهی الارب ) (اقرب الموار
غریفةلغتنامه دهخداغریفة. [ غ ُ رَ ف َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جائی است . عدی بن رقاع گوید : یا من رأی برقاً ارقت لضوئه امسی تلالا فی حوارکه العلی لما تلجلج بالبیاض
استثناءلغتنامه دهخدااستثناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن . (منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم . (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن . م