defiladeدیکشنری انگلیسی به فارسیفریبنده، جان پناه، استحکامات تدافعی، پناه یافتن، در جان پناه و موضع گرفتن
defiladesدیکشنری انگلیسی به فارسیdefilades، جان پناه، استحکامات تدافعی، پناه یافتن، در جان پناه و موضع گرفتن
ظلملغتنامه دهخداظلم . [ ظُ] (ع اِمص ) به ناجایگاه نهادن چیزی را. وضع شیئی درغیر موضع خود. ستم . بیداد. ستم کردن . ستمگری . بیدادی . بیدادگری . جور. جفا. عسف . اعتساف . حیف . بغ