یتیمچهلغتنامه دهخدایتیمچه . [ ی َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) یتیم خردسال . || (اِ مرکب ) غذایی که از بادنجان یا کدو پزند. کدو یا بادنجان را خرد کرده در روغن و پیاز اندکی سرخ کنند وچاشنی در آن ریزند و در آب بپزند. بورانی بادنجان . قسمی خورش بادنجان یا کدو. (از یادداش
طمیةلغتنامه دهخداطمیة. [ طَ می ی َ ] (اِخ ) کوهی است بنی فزاره را و آن از نواحی نجد است . (معجم البلدان ).
یتمةلغتنامه دهخدایتمة. [ ی َ ت َ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ یتیم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یتیم شود.
یتیمةلغتنامه دهخدایتیمة. [ ی َ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث یتیم . گویند یتیمة صغیرة.(ناظم الاطباء)؛ دختر بی پدر. (فرهنگ فارسی معین ). || هرچه ظریف و بی نظیر بود. (فرهنگ وصاف از آنندراج ). هرچیز یکتا و فرد و بی همتا و بی مانند. || مروارید قیمتی . (ناظم الاطباء) : زهی یتیم
حاضریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت غذای حاضری، غذایسبک، عصرانه، اشتهاآور پیش غذا، اردور، آنتره، بوفه ساندویچ، لقمه کوکو، کوکوی سبزی، بادنجان آش، سوپ، با، شوربا، آب، آبِ-، آب خورش، آشرشته، آش ماست، آش پیش پا، آش پشت پا، آش شلهقلمکار، بُرش، اشکنه، عدسی، یخنیترش، یتیمچه کشک بادنجان، حلیم بادنجان، بورانی خاویار، کوکتل میگو