یبغولغتنامه دهخدایبغو. [ ی َ ] (اِخ ) نام عام امرای طخارستان ، مشرق بلخ . (یادداشت مؤلف ). || حاکم خلخ . || پادشاه ترک . (از اخبار الدولة السلجوقیة). پادشاه ترکستان . صورت های
یبغولغتنامه دهخدایبغو. [ ی َ ] (اِخ ) برادرطغرل مؤسس سلسله ٔ سلجوقیان و داود است و این سه پسران میکال بن سلجوقند. بعد از مرگ سلجوق پسرش میکائیل با ترکمانان ... به جهاد پرداخت و
یبوستگویش اصفهانی تکیه ای: yobs طاری: dümdel / yobusat طامه ای: yobs طرقی: yubs کشه ای: yobusat نطنزی: yobs
بیغولغتنامه دهخدابیغو.[ ب َ / بی ] (اِخ ) یبغو. ابن سلجوق ملقب به ارسلان . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 480). در شجره نامه ٔ راحةالصدور بیغو نامی غیر از موسی بیغو پسر سلج
بیغولغتنامه دهخدابیغو. [ ] (اِخ ) یبغو. این کلمه درجهانگشای جوینی (ج 2 ص 14 و 39) به همین صورت آمده ونیز در مجمل التواریخ و القصص (ص 102) و تاریخ بیهق (ص 71) و تاریخ بیهقی چ ادی
شاذلغتنامه دهخداشاذ. (اِخ ) امیری در متابعان یبغو که مقارن حمله ٔ عرب در طخارستان ، مشرق بلخ سلطنت میکردو نیزک طرخان که در بادغیس بود مطیع این شاذ بشمار می آمد. رجوع به ایران د
پیغویلغتنامه دهخداپیغوی . [ پ َ / پ ِ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به پیغو (مصحف یبغو)، نام عمومی ملوک سرزمین پیغو (یبغو) که قسمتی است از ترکستان : همه ایرجی زاده ٔ پهلوی نه افراسیابی و