یاویلغتنامه دهخدایاوی . (ص نسبی ) منسوب به یاء آخرین حرف هجاء. (یادداشت مؤلف ). یائی . یایی . رجوع به یائی شود.
یاویدنلغتنامه دهخدایاویدن . [ دَ ] (مص ) یافتن . یابیدن . در فرهنگها از جمله در جهانگیری و برهان و انجمن آرا «یاود»را به معنی «یابد» آورده اند و جهانگیری این بیت را به شاهد از نزا
یاویاولغتنامه دهخدایاویاو. [ یاوْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 65000 گزی جنوب مهاباد. دارای 45 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یاریگویش اصفهانی تکیه ای: yâri / komak طاری: yâri / yâvari طامه ای: yâri طرقی: yâri کشه ای: yâri / komak نطنزی: yâri
یاویدنلغتنامه دهخدایاویدن . [ دَ ] (مص ) یافتن . یابیدن . در فرهنگها از جمله در جهانگیری و برهان و انجمن آرا «یاود»را به معنی «یابد» آورده اند و جهانگیری این بیت را به شاهد از نزا
یاویاولغتنامه دهخدایاویاو. [ یاوْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 65000 گزی جنوب مهاباد. دارای 45 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ترنحلغتنامه دهخداترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
آویناواژهنامه آزادبانوی که مثل آب زلال و پاک است این اسم ازآو یائاوکه درزبان کردی به معنی آب و وینه یاوینا به معنی به مانندتشکیل شده است وریشه اصلی این نام درزبان اوستایی وپهلوی
آوینافرهنگ نامهابانوی که مثل آب زلال و پاک است این اسم ازآو یائاوکه درزبان کردی به معنی آب و وینه یاوینا به معنی به مانندتشکیل شده است وریشه اصلی این نام درزبان اوستایی وپهلوی