یامجیلغتنامه دهخدایامجی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به یام . مستحفظ و نگهبان اسبان . (ناظم الاطباء). مأمور و متصدی یام : می گفتندی که پسر یا برادر فلان نویان است و بفلان مهم نازک بزرگ
یامجیکلغتنامه دهخدایامجیک . (ص ، اِ) یام . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). نامه بر و پیک و قاصد. (ناظم الاطباء). || مالک و صاحب . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). || شجیع و پهلوان . (فرهنگ فرن
یازجیلغتنامه دهخدایازجی . [ زِ ] (اِخ ) ابراهیم بن ناصیف (1847 - 1906 م . 1263 - 1324 هَ ق .) ادیب وشاعربود و عبری و سریانی و فرانسوی می دانست و از نویسندگان طراز اول عصر خود بشم
یازجیلغتنامه دهخدایازجی . [ زِ ] (اِخ ) حبیب بن ناصیف (1833-1870). پسر بزرگ ناصیف مذکور و عالم به زبانهای فرانسوی و ایتالیائی و یونانی و انگلیسی و ترکی . وی مترجمی زبردست بود. (ا
یازجیلغتنامه دهخدایازجی . [ زِ ] (اِخ ) خلیل بن ناصیف (1856-1889م ، 1273-1306 هَ . ق .) شاعر و ادیب بود و دیوانش بانام «نسمات الاوراق » چاپ شده است . (از اعلام زرکلی ج 1ص 299). ر
یامجیکلغتنامه دهخدایامجیک . (ص ، اِ) یام . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). نامه بر و پیک و قاصد. (ناظم الاطباء). || مالک و صاحب . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). || شجیع و پهلوان . (فرهنگ فرن
دیزج حسین بیگلغتنامه دهخدادیزج حسین بیگ . [ زَ ح ُ س َ ب ِ ی ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامجی بخش مرکزی شهرستان مرندبا 1295 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
یالغتنامه دهخدایا. (ع حرف ندا) حرف ندا برای دور است حقیقة یا حکماً و برای ندای نزدیک باشد و گفته اند مشترک است میان دور و نزدیک و گفته اند برای بین دور و نزدیک و متوسط است . و