یالقوزلغتنامه دهخدایالقوز. (ترکی ، ص ) شخص تنها و مجرد و بی زن و بچه .- یکه و یالقوز ؛ تنها و منزوی .|| آنکه تنهایی دوست دارد. آنکه از مردم گریزد. مردم گریز.(یادداشت مؤلف ). || ب
یالقوزفرهنگ انتشارات معین(اِ.) = یالغوز. 1 - شخص مجرد، بی زن و فرزند. 2 - بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد
یالغوزآغاجلغتنامه دهخدایالغوزآغاج . (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در 24000 گزی شمال باختری قروه . دارای 518 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا
یالغوزآغاجلغتنامه دهخدایالغوزآغاج . (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 22000 گزی جنوب قصبه ٔ رزن . دارای 60 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
یالقوزآغاجلغتنامه دهخدایالقوزآغاج . (اِخ ) دهی از بخش ترکمان شهرستان میانه با 1157 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یالقوزآغاجلغتنامه دهخدایالقوزآغاج . (اِخ ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی واقع در 17000 گزی شمال خاوری شاهپور با 500 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یالغوزآغاجلغتنامه دهخدایالغوزآغاج . (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در 24000 گزی شمال باختری قروه . دارای 518 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا
یالغوزآغاجلغتنامه دهخدایالغوزآغاج . (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 22000 گزی جنوب قصبه ٔ رزن . دارای 60 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
یلغزلغتنامه دهخدایلغز. [ ی َ غ ُ ] (ترکی ، ص ) تنها. (ناظم الاطباء). صورتی از یلغوز (یا یالغوز) ترکی . || (اِ) اسب . (ناظم الاطباء) : چنان آش زیره ز کرمان براندکز او یلغز کوفته
یلغوزلغتنامه دهخدایلغوز. [ ی َ ] (ترکی ، ص ) در ترکی به معنی تنها و مجرد است . یالغوز. یلغز. || در تداول مردم مشهد، آدم بیکاره و مهمل . (یادداشت پروین گنابادی ).