یافهلغتنامه دهخدایافه . [ ف َ / ف ِ ] (ص ) بیهوده . (لغت فرس ) . هرزه و بیهوده . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). بیهوده و یاوه و باطل و بی معنی و هرزه . (ناظم الاطباء) : کی کردار
یافهلغتنامه دهخدایافه . [ ف َ / ف ِ ] (ص ) بیهوده . (لغت فرس ) . هرزه و بیهوده . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). بیهوده و یاوه و باطل و بی معنی و هرزه . (ناظم الاطباء) : کی کردار
یافهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. یاوه؛ هرزه؛ بیهوده.۲. بیمعنی۳. ناپدید؛ گمشده.۴. سردرگم؛ پریشان: ◻︎ خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمهٴ رفتهشبان (رودکی: ۵۲۶).
یافلغتنامه دهخدایاف . (ص ) یافه . بیهوده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). بیهوده و یاوه و باطل . (از ناظم الاطباء). || گمشده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). رجوع به یافه شود.