یاءلغتنامه دهخدایاء. (اِ) نام حرف آخر الفبای فارسی و عربی .- از الف تا یاء ؛ از اول تا آخر . رجوع به ی » و «یا» شود.
یاءلغتنامه دهخدایاء. (ع اِ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. (مهذب الاسماء). شیر باقی مانده در پستان زن . (ناظم الاطباء) . باقی شیر در پستان . ج ، یاآت . و نسبت بدان یائی و ی
یاعزبن سلحونلغتنامه دهخدایاعزبن سلحون . [ ] (اِخ ) از اجدادداود نبی علیه السلام است . نسب او داودبن ایشی بن عوبدیاعزبن سلحون بن نحشون بن عمی نادب بن رام بن حصرون بن فارض بن یهودابن یعقو
یاعلی گوابرلغتنامه دهخدایاعلی گوابر. [ ع َگ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان با 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
یاعیللغتنامه دهخدایاعیل . (اِخ ) ژائیل . ژاهل . (به معنی بز کوهی ) زوجه ٔ حابرقینی بود (سفر داوران 4:17) که سیسرا به چادر او فرار کرد چه در میان حابر و یابین صلح بود و از قرار مع
یاعزبن سلحونلغتنامه دهخدایاعزبن سلحون . [ ] (اِخ ) از اجدادداود نبی علیه السلام است . نسب او داودبن ایشی بن عوبدیاعزبن سلحون بن نحشون بن عمی نادب بن رام بن حصرون بن فارض بن یهودابن یعقو
یاعلی گوابرلغتنامه دهخدایاعلی گوابر. [ ع َگ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان با 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
یاعیللغتنامه دهخدایاعیل . (اِخ ) ژائیل . ژاهل . (به معنی بز کوهی ) زوجه ٔ حابرقینی بود (سفر داوران 4:17) که سیسرا به چادر او فرار کرد چه در میان حابر و یابین صلح بود و از قرار مع