یاسالغتنامه دهخدایاسا. (مغولی ، اِ) رسم و قاعده و قانون . (برهان قاطع) (آنندراج ). طرز و طور و قوانین و حکم و قرار داد چنگیزخان مغول بوده است . یاسه . یاسون . (انجمن آرا) (آنندر
یاساواژهنامه آزادقانون دوران چنگیز خان و قانون در زبان کردی. برگرفته شده از َیاس، نا امیدی. برگرفته شده از گل یاس گل زیبا.
یاساقلغتنامه دهخدایاساق . (ترکی / مغولی ، اِ) شریعت مغولان را گویند. (برهان )(آنندراج ). به ترکی بدعت و مهم و سفر و کمک و مددی که پادشاهان را رعیت کند در دادن لشکر بدون مواجب به
یاسامشیلغتنامه دهخدایاسامشی . [ م ِ ] (ترکی / مغولی ، اِ) یاسامیشی . رجوع به یاسامیشی شود.- یاسامشی کرده ؛ منظم . ساخته . آماده و مجهز. مرتب : نوروز فیروز را با سپاهی یاسامشی کرده
یاساقلغتنامه دهخدایاساق . (ترکی / مغولی ، اِ) شریعت مغولان را گویند. (برهان )(آنندراج ). به ترکی بدعت و مهم و سفر و کمک و مددی که پادشاهان را رعیت کند در دادن لشکر بدون مواجب به
یاسامیشیلغتنامه دهخدایاسامیشی . (مغولی ، ص ) پسندیده . (فرهنگ وصاف از آنندراج ). || (اِ) سرانجام کارها. (فرهنگ وصاف از آنندراج ). نظم . آراستگی . (فرهنگ فارسی معین ). تدبیر و کارساز