یارورلغتنامه دهخدایارور. [ یارْ وَ ] (ص مرکب ) (مرکب از «یار» + «ور» پسوند) مددکار. معین : تو او را به هر کار شو یارورچنان کن که از تو نماید هنر.فردوسی .
یاروارلغتنامه دهخدایاروار. [ یارْ ] (ص مرکب ) ظاهراً مرکب از «یار» + «وار» ادات تشبیه است به معنی یارمانند در رباعی زیر منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر : چون باز گرسنه در شکاریم همه