پاداش دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اش دادن، اجر دادن، حاجتبرآوردن، اجابت کردن، عوض دادن، پرداخت کردن، دادن، تلافی کردن اعاده کردن، برگرداندن رشوه دادن
پاداش (پاداشی که در برابر نجات دادن کشتی یا سرنشینان یا کالای آن پرداخت می شود)دیکشنری فارسی به انگلیسیsalvage
remuneratesدیکشنری انگلیسی به فارسیجبران می شود، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remunerateدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remuneratedدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت می شود، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remuneratingدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
باباطاهرلغتنامه دهخداباباطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه ٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی