یابیدنلغتنامه دهخدایابیدن . [ دَ ] (مص ) یافتن . (آنندراج ) : چو سوی هستی خود راه یابیدسر خود در کنار شاه یابید. عطار.چون ز بند دام باد او شکست نفس لوامه بر او یابید دست . مولوی .
یازیدنلغتنامه دهخدایازیدن . [ دَ ] (مص ) اراده کردن و قصد نمودن . (از برهان قاطع). آهنگ کردن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گراییدن . متمایل شدن . مایل شدن . میل کردن .
یابینلغتنامه دهخدایابین . (اِخ ) (به معنی کسی که او خداوند را مراقبت میکند) شهریار حاصور در شمال کنعان . (صحیفه ٔ یوشع 11). که تمام پادشاهان شمالی فلسطین و مشرق اردن را از برای م
یابینلغتنامه دهخدایابین . (اِخ ) شهریار دومین حاصور که بسیار توانگر و شجاع بود و مدت بیست سال قوم اسرائیل در تحت ظلم و اقتدار وی می بودند. (سفر داوران 4:2). اما دبوره و باراق لشک
یابشلغتنامه دهخدایابش . [ ب ِ ] (اِمص ) یابیدن . (ناظم الاطباء). یافتن . || دریافت و ادراک و هوش و فراست و دانش . (ناظم الاطباء) : چونکه گوهر نیست تابش چون بودچونکه نبود ذکر یاب
یاویدنلغتنامه دهخدایاویدن . [ دَ ] (مص ) یافتن . یابیدن . در فرهنگها از جمله در جهانگیری و برهان و انجمن آرا «یاود»را به معنی «یابد» آورده اند و جهانگیری این بیت را به شاهد از نزا
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج
یازیدنلغتنامه دهخدایازیدن . [ دَ ] (مص ) اراده کردن و قصد نمودن . (از برهان قاطع). آهنگ کردن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گراییدن . متمایل شدن . مایل شدن . میل کردن .
یابینلغتنامه دهخدایابین . (اِخ ) (به معنی کسی که او خداوند را مراقبت میکند) شهریار حاصور در شمال کنعان . (صحیفه ٔ یوشع 11). که تمام پادشاهان شمالی فلسطین و مشرق اردن را از برای م