گیپالغتنامه دهخداگیپا. (اِ) شکنبه ٔ گوسپند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جزآن آگنده پزند و خورند و از طعامهای نیکو و لذیذ است . (ناظم الاطباء). طعامی است که در میان یوتلی گوسپند و برنج و گوشت می پزند. (مؤید الفضلا) : پی گیپا چو او روانه شوددشمن صدهزار خانه
گیپافرهنگ فارسی عمیدنوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکههای شکمبۀ گوسفند میپیچند و میپزند؛ گدک.
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
گیپاییلغتنامه دهخداگیپایی . (ص نسبی ) گیپافروش . آنکه گیپا فروشد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
کیپافرهنگ فارسی معین(اِ.) = گیپا: شکنبة گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند.
تکریشةلغتنامه دهخداتکریشة. [ ت َ ش َ ] (ع اِ) آنچه در شکنبه پزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گیپا. (ناظم الاطباء).
گیپاییلغتنامه دهخداگیپایی . (ص نسبی ) گیپافروش . آنکه گیپا فروشد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).