گیلردکلغتنامه دهخداگیلردک . [ ل َ دَ ] (اِخ ) نام یکی از دههای لاریجان است .(سفرنامه ٔ رابینو ص 114 انگلیسی و 154 بخش فارسی ).
گرد کردنلغتنامه دهخداگرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است . قبل از گرد کردن اجسام را خوب و بد
گردک سرایلغتنامه دهخداگردک سرای . [ گ ِ دَ س َ ] (اِ مرکب ) جایی که برای نوعروس و داماد سازند و به عربی حجله گویند : هر طرف آرامگاه شاه دامادی است شوخ هر طرف گردک سرای نوعروسی دلبری
گردکانهلغتنامه دهخداگردکانه . [ گ ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نام فعلی آن «سورکه » شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).