گیشالغتنامه دهخداگیشا. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . واقع در 105هزارگزی شمال بندرعباس و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرمان به بندرعباس . در محلی جل
گیشافرهنگ انتشارات معین(گِ) [ ژاپنی . ] (اِ.) هر یک از دختران ژاپنی که برای تأمین عیش و سرگرمی مردان آموزش دیده اند.
گیشافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهزن ژاپنی که فنون و آداب مخصوص بزم‌آرایی و سرگرم ساختن مردان را فرا‌گرفته باشد.
گیشافرهنگ نام‌ها(تلفظ: gišā) (گیش = نام گیاهی (خرزهره) + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به گیش ؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت ؛ گیشا نام دهی در بندر عباس .
شمشادلغتنامه دهخداشمشاد. [ ش َ /ش ِ ] (اِ) درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). اسم فارسی بقس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از برهان ). بقس . بقسیس . (نشو
هندلغتنامه دهخداهند. [ هَِ ] (اِخ ) پارسی باستان هندو همریشه با سند، در کتیبه های عیلامی هی ایندویش ، اوستا هندو، سنسکریت سینذو به معنی نهر، جویبار، رود سند یا ناحیه ٔ گرداگرد
خطلغتنامه دهخداخط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی
گیشالغتنامه دهخداگیشا. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . واقع در 105هزارگزی شمال بندرعباس و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرمان به بندرعباس . در محلی جل