گیرش قُلفهparaphimosisواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در آلت مردان که در آن پیشپوست به عقب کشیده میشود، ولی به حالت اولیۀ خود بازنمیگردد
گیرشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصرف، قبض، گرفتن، گیرندگی ۲. بند، بندش، قید، مانع ۳. عیب، نقص ۴. تقصیر، جرم، گناه
گیرشلغتنامه دهخداگیرش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گرفتن . گیرندگی . || تسخیر و گرفتگی و قبض . || زدن با نیزه و طعنه . || سرزنش و ملامت . || جرم و گناه . || عیب و تقصیر. (ناظم ا
گیرشلغتنامه دهخداگیرش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گرفتن . گیرندگی . || تسخیر و گرفتگی و قبض . || زدن با نیزه و طعنه . || سرزنش و ملامت . || جرم و گناه . || عیب و تقصیر. (ناظم ا
گیرش گاهلغتنامه دهخداگیرش گاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) گرفتن جای . مکان گرفتن . || آنجا که گیرد. جایی که عمل اخذ و گرفتن کند چون هریک از دو دهانه ٔ انبر و یا گاز انبر از سوی درون . جانب
خودگیرشautoignition/ auto-ignition, automatic ignition, self-ignition 1, spontaneous ignitionواژههای مصوب فرهنگستانگیرش خودبهخود مخلوط سوخت و هوا در سیلندر موتورهای درونسوز، ناشی از گرمای حاصل از تراکم بسیار یا وجود کربن داغ
گیرش اولیهinitial settingواژههای مصوب فرهنگستاندرجهای از سفتشدگی مخلوط سیمانی که کمتر از درجة سفتشدگی در پایان گیرش است
گیرش پایانیfinal settingواژههای مصوب فرهنگستاندرجهای از سفتشدگی مخلوط سیمانی که بیشتر از درجة سفتشدگی در گیرش اولیه است