گیرش قُلفهparaphimosisواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در آلت مردان که در آن پیشپوست به عقب کشیده میشود، ولی به حالت اولیۀ خود بازنمیگردد
گیرشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصرف، قبض، گرفتن، گیرندگی ۲. بند، بندش، قید، مانع ۳. عیب، نقص ۴. تقصیر، جرم، گناه
گیرشلغتنامه دهخداگیرش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گرفتن . گیرندگی . || تسخیر و گرفتگی و قبض . || زدن با نیزه و طعنه . || سرزنش و ملامت . || جرم و گناه . || عیب و تقصیر. (ناظم ا
جانبلغتنامه دهخداجانب . [ ن ِ ] (ع اِ) پهلو. کرانه . ج ، جوانب . (منتهی الارب ). طرف . کنار. (بهار عجم ). سوی . جهت . ضلع. ناحیه . کناره . سمت . سو. کران . بر. زی .نحو. شطر. ناح
اضافةلغتنامه دهخدااضافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) اضافه . اضافت . گریختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || ترسیدن و پرهیز کردن از کسی . (منتهی الارب
گیرشلغتنامه دهخداگیرش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گرفتن . گیرندگی . || تسخیر و گرفتگی و قبض . || زدن با نیزه و طعنه . || سرزنش و ملامت . || جرم و گناه . || عیب و تقصیر. (ناظم ا
گیرش گاهلغتنامه دهخداگیرش گاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) گرفتن جای . مکان گرفتن . || آنجا که گیرد. جایی که عمل اخذ و گرفتن کند چون هریک از دو دهانه ٔ انبر و یا گاز انبر از سوی درون . جانب
خودگیرشautoignition/ auto-ignition, automatic ignition, self-ignition 1, spontaneous ignitionواژههای مصوب فرهنگستانگیرش خودبهخود مخلوط سوخت و هوا در سیلندر موتورهای درونسوز، ناشی از گرمای حاصل از تراکم بسیار یا وجود کربن داغ