حرففرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. هریک از حروف هجا یا واحدهای الفبا که کلمات از آنها ترکیب میشود، مانندِ ا، ب، پ، ت، ث....۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پی
مگس پرانیلغتنامه دهخدامگس پرانی . [ م َ گ َ پ َ ] (حامص مرکب ) پراکنده کردن مگسها از اطراف خود. راندن مگس از جائی یا چیزی . || کساد بازار و بی رونقی آن . (بهار عجم ) (آنندراج ) : کار
مگس پرانلغتنامه دهخدامگس پران . [ م َ گ َ پ َ ] (نف مرکب ) مگس پراننده . آنکه مگسها را پراند. || (اِ مرکب ) مِذَبَّه . (ناظم الاطباء). آنچه بدان مگس را برانند. مگس ران . مذبه . (یاد