گِردهplatelet, plaquette (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانساختاری سکهمانند به قطر 2 تا 4 میکرومتر که در خون همۀ پستانداران موجود است و در انعقاد خون نقش دارد
رده ردهلغتنامه دهخدارده رده . [ رَ دَ / دِ رَ دَ / دِ] (ق مرکب ) صف صف . (از لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ). رجارج . (یادداشت مؤلف ) : زیبا نهاده مجلس و خالی گزیده جای ساز وشراب پیش
پیردهلغتنامه دهخداپیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) سرده . موضعی به کلارستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 108 بخش انگلیسی ).
پیردهلغتنامه دهخداپیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 3 هزارگزی خاور فومن کنار راه فرعی فومن به شفت . جلگه ، معتدل ، مرطوب دارای 192 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شاخ رز، محصول آنجا برنج ، توتون سیگا
پیردهلغتنامه دهخداپیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان رشت . واقع در 9 هزارگزی شمال رشت و 2 هزارگزی شمال خاور پیربازار. جلگه ، معتدل ، مرطوب . دارای 243 تن سکنه . آب آن از
گِردهبینهlog 2واژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از تنۀ یک درخت جنگلی پس از قطع که معمولاً استوانهایشکل است
بنِ گِردهبینهbutt log, buttom logواژههای مصوب فرهنگستاننخستین گِردهبینۀ درخت بلافاصله بعد از کُنده
جدول حجم گِردهبینهlog-volume tableواژههای مصوب فرهنگستانجدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب بینهها نشان داده میشود
گِردهبینهlog 2واژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از تنۀ یک درخت جنگلی پس از قطع که معمولاً استوانهایشکل است