گویشورinformant, consultant 1, language consultantواژههای مصوب فرهنگستانسخنگوی یک زبان یا گویش که منبع کسب اطلاعات مربوط به آن زبان قرار میگیرد متـ . گویشور مشاور
گوشورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دارای گوش؛ صاحب گوش.۲. شنونده؛ شنوا: ◻︎ گوشور یکبار خندد کر دو بار / چون که لاغ اِملی کند یاری به یار (مولوی: ۷۲۴)
گویشورinformant, consultant 1, language consultantواژههای مصوب فرهنگستانسخنگوی یک زبان یا گویش که منبع کسب اطلاعات مربوط به آن زبان قرار میگیرد متـ . گویشور مشاور
پذیرفتنیacceptableواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گفتهای که ازنظر گویشور زبان قابل قبول است و عملاً به کار میرود
توانش زبانیlinguistic competenceواژههای مصوب فرهنگستاندانش زبانی گویشور یک زبان متـ . توانش دستوری grammatical competence توانش competence