گوگ قاشلغتنامه دهخداگوگ قاش . (اِخ ) دهی است از دهستان گاوبازه شهرستان بیجار. واقع در 15000گزی جنوب باختری پیرتاج ، کنار راه مالرو کاکاعباس به کچه گنبد. کوهستانی و سردسیر است و 80
گوگلغتنامه دهخداگوگ . (اِ) دگمه ٔ گریبان . || ثؤلول . || گوساله . (ناظم الاطباء) . رجوع به گوک شود. || (ترکی ، اِ) در ترکی آسمان و رنگ کبود را نیز می گویند. (غیاث ) (آنندراج )
دروازه گوگلغتنامه دهخدادروازه گوگ . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقعدر 16 هزارگزی جنوب خاوری بجستان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی گناب
گوگ ارخجلغتنامه دهخداگوگ ارخج . [ اَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش ترک شهرستان میانه . واقع در 12هزارگزی جنوب بخش و هزارگزی شوسه ٔ میانه به خیاو. کوهستانی و هوای آن معتدل وسکنه
کفچهلغتنامه دهخداکفچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) چمچه . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). کفگیر. کمچه . چمچه . (انجمن آرا). چمچه ٔ کلان . (غیاث ). ملعقه . (دهار). کفچ . کپچ . کپچه . کبچ
قاشقواژهنامه آزاد(پیشنهاد کاربران) گودک، گودچه؛ واژه های مرکب از گود و ک یا چه تصغیر. (قاشق واژۀ ترکی است. چمچه در همدان برای آشپزی و به هم زدن آش به کار می رود).
قاشقکcastanetsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودصدای برکوبشی با زیروبمی نامشخص و تشکیلشده از دو قطعه چوب عموماً قاشقیشکل که طرف گود آنها را به یکدیگر میکوبند
قاشانی اصملغتنامه دهخداقاشانی اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) ابراهیم بن فرة اسدی . از قدماست . وی به سال 210 هَ . ق . وفات یافت . از ثوری روایت کند و از وی ابراهیم بن ایوب و محمدبن حمید و