گوگ تپهلغتنامه دهخداگوگ تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج . واقع در 21000 گزی جنوب خاوری گل تپه و 3000 گزی خاور شوسه ٔ همدان به بیجا
گوگ تپهلغتنامه دهخداگوگ تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در 26500 گزی شمال بوکان و 7500 گزی خاور شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . کو
گوگ تپهلغتنامه دهخداگوگ تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 14500گزی شمال خاوری مهاباد و در مسیر شوسه ٔ مهاباد به میان
گوگ تپهلغتنامه دهخداگوگ تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. واقع در 8000 گزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند و 3000 گزی راه فرعی جیران به حسن آباد کو
گوگ تپهلغتنامه دهخداگوگ تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در30هزارگزی شمال شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. کوهستانی وگرمسیر و سکنه
گرگ تپهلغتنامه دهخداگرگ تپه . [ گ ُ ت َ پ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 8 هزارگزی شمال باختر ورامین سر راه آهن و یکهزارگزی راه شوسه ٔ
گول تپهلغتنامه دهخداگول تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 40000 گزی جنوب مهاباد در مسیر راه شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی و
گوی تپهلغتنامه دهخداگوی تپه . [ گ ُ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) به نام فعلی آن قاسم آباد رجوع شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
گوی تپهلغتنامه دهخداگوی تپه . [ گ ُ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 6500گزی جنوب خاور ارومیه و 500 گزی جنوب شوسه ٔ ارومیه به مها
گورتپهburial mound, grave moundواژههای مصوب فرهنگستانتپۀ بزرگی از خاک و سنگ که در بعضی تدفینها بر روی گور ساخته میشد
مرحمت آبادلغتنامه دهخدامرحمت آباد. [ م َ ح َ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش میاندوآب شهرستان مراغه در حومه بخش واقع و حدود آن به شرح زیر می باشد: از شمال به دهستان کاو
مغانلغتنامه دهخدامغان . [ م ُ ] (اِخ ) نام ولایتی است از آذربایجان و موغان نام شهر آن ولایت است . (برهان ) (آنندراج ). نام ولایتی در آذربایجان که اکنون محل نشیمن ایلات شاهسون اس
ابیوردلغتنامه دهخداابیورد. [ اَ وَ ] (اِخ ) یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرندکه کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باوردبن گودرزکرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باور
مرولغتنامه دهخدامرو. [ م َرْوْ ] (اِخ ) صاحب حدود العالم می نویسد (ص 94): شهری بزرگ است [ به خراسان ] و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی و اکنون [ به ] بخارا نشیند، جائی بان
کل تپه ٔ فیض اﷲبیگیلغتنامه دهخداکل تپه ٔ فیض اﷲبیگی . [ ک ُ ت َپ ْ پ ِ ی ِ ف َ / ف ِ ضُل ْ لاه ب َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان سقز است . این دهستان در قسمت شمال غربی