گوگلغتنامه دهخداگوگ . (اِ) دگمه ٔ گریبان . || ثؤلول . || گوساله . (ناظم الاطباء) . رجوع به گوک شود. || (ترکی ، اِ) در ترکی آسمان و رنگ کبود را نیز می گویند. (غیاث ) (آنندراج )
دروازه گوگلغتنامه دهخدادروازه گوگ . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقعدر 16 هزارگزی جنوب خاوری بجستان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی گناب
گوگ ارخجلغتنامه دهخداگوگ ارخج . [ اَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش ترک شهرستان میانه . واقع در 12هزارگزی جنوب بخش و هزارگزی شوسه ٔ میانه به خیاو. کوهستانی و هوای آن معتدل وسکنه
گوگ باغلغتنامه دهخداگوگ باغ . (اِخ ) دهی است جزء دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری . واقع در 6000 گزی خاوری ساری و 2000 گزی راه شوسه ٔ شمال ساری به بهشهر. در دشت واقع و هوای
گوگ سقزلغتنامه دهخداگوگ سقز. [ س َق ْ ق ِ ] (اِ مرکب ) قسمی گیاه کائوچوک دار است . (یادداشت به خط مؤلف ).
gougeدیکشنری انگلیسی به فارسیگوگ، منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، گول زدن، با اسکنه کندن، در اوردن، کندن، بزور ستاندن