گوکله شورلغتنامه دهخداگوکله شور. [ ل َ ش َ وَ ] (اِخ ) محلی است در شبه جزیره ٔ میانکاله در دریای خزر. گوکله شور یعنی گودی کله ٔ گاو. این نام از آن رو است که آنجا بقدری پر گل است که ق
گوکله شورلغتنامه دهخداگوکله شور. [ ل َ ش َ وَ ] (اِخ ) محلی است در شبه جزیره ٔ میانکاله در دریای خزر. گوکله شور یعنی گودی کله ٔ گاو. این نام از آن رو است که آنجا بقدری پر گل است که ق
خرمالغتنامه دهخداخرما. [خ ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به شمال و چون از ساری بنارنج باغ رویم و بعد از آن از پل تجن راه امامزاده عباس پیش گیریم پس از گذشتن از نکا و نارنج باغ و داغم
شورلغتنامه دهخداشور. (ص ) چیز پرنمک . (رشیدی ). نمکین . (غیاث اللغات ). چیزی پرنمک . (انجمن آرا) (آنندراج ). نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد. (ناظم الاطباء). طعمی و لذتی ب
گوالهلغتنامه دهخداگواله . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) در تکلم مردم خراسان ، گاله ٔ خاک و خشت کشی . (فرهنگ نظام ). در لهجه ٔ مردم قزوین و قم و برخی شهرهای دیگر نیز بدین معنی به کار میر