گوکلغتنامه دهخداگوک . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان . واقع در 100هزارگزی جنوب شهداد، سر راه فرعی کرمان به شهداد. کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن 5500 تن ا
گوکلغتنامه دهخداگوک . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان . این دهستان در جنوب شهداد واقع شده و حدود آن بشرح زیر است . از شمال به دهستان حومه ٔ شهداد از خاوربه دهست
گوک سرلغتنامه دهخداگوک سر. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس . واقع در خاور جاسک و 10000گزی جنوب راه مالرو جاسک به چاه بهار است . جلگه و گرمسیر و س
گوکهلغتنامه دهخداگوکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) به معنی تکمه است و معرب آن قوقه است . (آنندراج ). گوی گریبان و تکمه . (برهان ). گوک . گو. گوی . (حاشیه ٔ برهان ). رجوع به گوک شود. ||
گوکیلیلغتنامه دهخداگوکیلی . [ گ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی (قضایی ) به یونان که مرکز آن قصبه ٔ گوکیلی است و از 57 ده مرکب است . (قاموس الاعلام ترکی ).
گوکوهلغتنامه دهخداگوکوه . (اِخ ) یا گاوکوه . یکی از دیه های شاه کوه و ساور (مازندران ) است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 169 شود.
گوکانلغتنامه دهخداگوکان . (اِخ ) نام یکی از دو دهستان بخش خفر شهرستان جهرم و حدودو مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال و خاور ارتفاعات سفیدار و دهستان حومه ٔ خفر از باختر ارتفاعا