گونیالغتنامه دهخداگونیا. (اِ) مثلث شکلی قائم الزوایه ، چوبین یا فلزی که معماران و نجاران بدان قائمه بودن زوایا یا آلات و چهارچوب در را معلوم کنند. و از آن برای کشیدن خطی عمود بر
گونیافرهنگ انتشارات معین(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویة قائمه یا آزمودن آن .
گونیا کردنلغتنامه دهخداگونیا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کجی عمارت و بنا را راست کردن . (ناظم الاطباء). قائمه کردن زاویه ٔ بنا یا چهارچوب . عمود کردن دو دیوار یا دوچوب بر یکدیگر و زا
گونیانلغتنامه دهخداگونیان . (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان .واقع در 15هزارگزی جنوب باختر اردستان و 9هزارگزی باختر شوسه ٔ اردستان به اصفهان . کوهستانی و هوای آن معتد
گونیا کردنلغتنامه دهخداگونیا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کجی عمارت و بنا را راست کردن . (ناظم الاطباء). قائمه کردن زاویه ٔ بنا یا چهارچوب . عمود کردن دو دیوار یا دوچوب بر یکدیگر و زا
گونیانلغتنامه دهخداگونیان . (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان .واقع در 15هزارگزی جنوب باختر اردستان و 9هزارگزی باختر شوسه ٔ اردستان به اصفهان . کوهستانی و هوای آن معتد
شیار لبگونیاییsquare grooveواژههای مصوب فرهنگستانشیاری جوشی مرکب که از دو قطعه با لبة گونیایی که سطح صاف دارند