گوند گزواژهنامه آزاد(بختیاری) گُوند گَز؛ رُتِیل، عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند نوعی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد.
کوشانیانلغتنامه دهخداکوشانیان . (اِخ ) کمی بعد از وفات گوند فارس ، قندهار و پنجاب به دست یک سلسله از طایفه ٔ یوه چی افتاد که آنها را از نژاد سک ها می دانند و معروف به کوشانیان هستند
گندهلغتنامه دهخداگنده . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ) پهلوی گوندک ، ارمنی گوند ، (گلوله کره )، گندک (گلوله کره ). رجوع شود به اساس اشتقاق فارسی و هوبشمان 936. به این معنی نیز در اراک (سل
گوندوانالغتنامه دهخداگوندوانا. [ گُن ْ ] (اِخ ) ناحیه ای است از هند که در ایالت دکن در شمال گوداوری واقع شده است و اهالی آن را سه ملیون گوند تشکیل میدهند. این نام را به یک سرزمین خی
صمغلغتنامه دهخداصمغ. [ ص َ ] (ع اِ) چیزی است لزج که از بعض اشجار حاصل شود. به هندی گوند گویند. به فارسی ژَد نامند. (غیاث اللغات ). شلم درخت . (منتهی الارب ). در ترجمه ٔ صیدنه آ