104 مدخل
گومبل . [ ب َ ] (ص ) گُمبُل . چاق و گنده . (فرهنگ نظام ). کلان . فربه . تنومند.
۱حیله و مکر ۲آدم پول دار
۱قارچ ۲قارچ سمی
صدای مبهم
پیوسته دایم پشت سرهم
rotund
گوربلین
گومبای
گوربلی ها
گومبوس، بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی
گومبوس