رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رَ ش َ ] (ع اِ) راه راست . (دهار) (منتهی الارب ) : هر ضریری کز مسیحی سر کنداو جهودانه بماند از رشد. مولوی . || (اِمص ) اصابه ٔ حق .اصلاح . (یادداشت مؤلف
صدای رشد ذرتhear corn growواژههای مصوب فرهنگستانصدایی که در شبهای گرم و مرطوب تابستانی از گیاهان مزرعۀ ذرت به گوش میرسد و نشاندهندۀ رشد بهینۀ گیاه است
خرقاءلغتنامه دهخداخرقاء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اَخْرَق . (منتهی الارب )(از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || زن گول . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- امثال : ل
لقمانلغتنامه دهخدالقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عاد. خداوند کرکسان که او را صاحب لبد خوانند. به روزگار ملک الحرث الرایش پس از دو هزار و چهار صد و پنجاه و اند سال عمر درگذشت و لبید ش
دود دادنلغتنامه دهخدادود دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بر دود نگاه داشتن . روی دود گرفتن تا از رنگ و بوی آن بگیرد. ادخان . تدخین . (یادداشت مؤلف ). در معرض دود گذاشتن چیزی را چنانکه ماه