گوشکیلغتنامه دهخداگوشکی . [ ش َ ] (ص نسبی ،ق مرکب ) منسوب به گوشک . در اصطلاح حرف در گوش گفتن واین اکثر محاوره ٔ توران است . (چراغ هدایت ). رجوع به درگوشی و زیرگوشی و بیخ گوشی ذیل ترکیبات گوش شود.
ویسکیلغتنامه دهخداویسکی . (انگلیسی ، اِ) نوعی مشروب الکلی . قسمی عرق معمولی انگلستان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نوعی از عرق که از حبوبات گیرند و بیشتر در اسکاتلند و ایالات متحده ٔ امریکا سازند.
ویسکیفرهنگ فارسی عمیدنوعی نوشیدنی الکلی تقطیرشده که از بعضی غلات مانند جو، ذرت، یا چاودار بهدست میآید. Δ جو جوانهزده را که خشک و بوداده شده پس از نرم کردن با آب داغ مخلوط میکنند و بعد از تخمیر در دستگاههای مخصوص عرقکشی تقطیر میکنند.
گوشکی بالالغتنامه دهخداگوشکی بالا. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 16هزارگزی شمال خاوری اشترنیان ، کنار راه مالرو گل زرد به اشترنیان . جلگه و سردسیر و سکنه ٔ آن 796 تن است . آب آن از ق
گوشکی پائینلغتنامه دهخداگوشکی پائین . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 16هزارگزی شمال خاوری اشترنیان ، کنار راه مالرو گل زرد به اشترنیان . جلگه و سردسیر و سکنه ٔ آن 813 تن است . آب آن از
گوشکی بالالغتنامه دهخداگوشکی بالا. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 16هزارگزی شمال خاوری اشترنیان ، کنار راه مالرو گل زرد به اشترنیان . جلگه و سردسیر و سکنه ٔ آن 796 تن است . آب آن از ق
گوشکی پائینلغتنامه دهخداگوشکی پائین . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 16هزارگزی شمال خاوری اشترنیان ، کنار راه مالرو گل زرد به اشترنیان . جلگه و سردسیر و سکنه ٔ آن 813 تن است . آب آن از
خرگوشکیلغتنامه دهخداخرگوشکی . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان قلعه گنج بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و 6هزارگزی جنوب رودخانه ٔ هلیل . جلگه ای و گرمسیر است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span