گورگانلغتنامه دهخداگورگان . (ص مرکب ) به معنی کسی که لایق عیش و عشرت باشد، چه گور به معنی عیش و عشرت و شراب است و گان به معنی لایق و سزاوار. (غیاث ) (آنندراج ).
گورگانلغتنامه دهخداگورگان .(اِخ ) لقب شاه تیمور، و هر پادشاه جلیل القدر را گورگان گویند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به گورکان شود.
شادی گورگانلغتنامه دهخداشادی گورگان . [ ی ِ ] (اِخ ) داماد سلطان احمد و جد او از جمله ٔ امرای چنگیزخان بوده است . رجوع به تاریخ غازانی صص 58-60 شود.
شادی گورگانلغتنامه دهخداشادی گورگان . [ ی ِ ] (اِخ ) داماد سلطان احمد و جد او از جمله ٔ امرای چنگیزخان بوده است . رجوع به تاریخ غازانی صص 58-60 شود.
جلال الاسلاملغتنامه دهخداجلال الاسلام . [ج َ لُل ْ اِ ] (اِخ ) وزیر امیرتیمور گورگان بود. وی چندی از وزارت معزول شد و سرانجام منصب سرداری لشکر تازیک بوی محول گشت . او به سال 805 هَ . ق
حسام الدین کرمانیلغتنامه دهخداحسام الدین کرمانی . [ ح ُ مُدْ دی ک ِ ] (اِخ ) طبیب خاص امیرتیمور گورگان بود. خوندمیر گوید: مولانا حسام الدین ابراهیم شاه کرمانی حاوی فضایل نفسانی بود و در علم