گورادیللغتنامه دهخداگورادیل . (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری اردبیل و 2 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به اردبیل . جلگه و معتدل است
گورزردلغتنامه دهخداگورزرد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 37000 گزی شمال خاوری بافت و سر راه مالرو رابر به سیدمرتضی . سکنه ٔ آن 15 تن است . (
گورزافرهنگ انتشارات معین(ص مف ) = گورزاده : 1 - در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیر
تمثالدیکشنری عربی به فارسیجني زير زميني , ديو , کوتوله , گورزاد , تنديس , پيکره , مجسمه , هيکل , پيکر , تمثال , پيکر سازي
گورزالغتنامه دهخداگورزا. (ن مف مرکب ) کوتاه قد. قصیرالقامه . کوتوله . رجوع به فرهنگ نظام شود.- مثل گورزاها ؛ با قدی کوتاه . (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1853). رجوع به گورزاد شود.
گورادیللغتنامه دهخداگورادیل . (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری اردبیل و 2 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به اردبیل . جلگه و معتدل است
گورزردلغتنامه دهخداگورزرد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 37000 گزی شمال خاوری بافت و سر راه مالرو رابر به سیدمرتضی . سکنه ٔ آن 15 تن است . (