گودچاهلغتنامه دهخداگودچاه . [ گُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار واقع در 25 هزارگزی باختر سبزوار و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ جاده ٔ عمومی سبزوار به شاهرود
گوچاهلغتنامه دهخداگوچاه . [ گ َ / گُو ] (اِ مرکب ) گَوی را گویند که چندان عمیق نباشد و بن آن را توان دید. (برهان ) (آنندراج ). حفره .گودال . (اشتینگاس ). رجوع به گو [ گ َ / گُو ]
گودگاهلغتنامه دهخداگودگاه . [ گُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان جره از بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 67000 گزی جنوب خاوری کازرون در خاور تنگ شیب . دامنه و گرمسیر مالاریایی است و س
گوچاهلغتنامه دهخداگوچاه . [ گ َ / گُو ] (اِ مرکب ) گَوی را گویند که چندان عمیق نباشد و بن آن را توان دید. (برهان ) (آنندراج ). حفره .گودال . (اشتینگاس ). رجوع به گو [ گ َ / گُو ]
گودگاهلغتنامه دهخداگودگاه . [ گُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان جره از بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 67000 گزی جنوب خاوری کازرون در خاور تنگ شیب . دامنه و گرمسیر مالاریایی است و س
قاشقواژهنامه آزاد(پیشنهاد کاربران) گودک، گودچه؛ واژه های مرکب از گود و ک یا چه تصغیر. (قاشق واژۀ ترکی است. چمچه در همدان برای آشپزی و به هم زدن آش به کار می رود).