گودونلغتنامه دهخداگودون . [ گُدْ وَ ] (اِخ ) (گادوین ) ویلیام (1756 - 1836 م .). نویسنده ٔ انگلیسی که در ویسبیچ متولد شد. وی مؤلف یک رمان اجتماعی به نام «وقایع کالب ویلیام » است .
چال گودونلغتنامه دهخداچال گودون . [ گ ُ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 3 هزارگزی جنوب باختر لنده (مرکز دهستان ) و 69 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری واقع شده . کوهستانی و گرمسی
وضأونلغتنامه دهخداوضأون . [ وُض ْ ضا ] (ع ص ، اِ) وَضاضِی ٔ. ج ِ وضاء. به معنی خوبان و پاکیزه رویان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به وضاء شود.
پوییدنلغتنامه دهخداپوییدن . [ دَ ] (مص ) رفتن . دویدن . رفتنی نه بشتاب و نه نرم . (لغت نامه ٔ اسدی ) (صحاح الفرس ). خبب . رفتن نه بشتاب : از آن راه نزدیک بهرام پوی سخن هر چه بشنیدی از من بگوی . فردوسی .یکی گازر آن خرد صندوق دیدبپ
گودونفلغتنامه دهخداگودونف . [ گ ُ ن ُ ] (اِخ ) بوریس (1551 - 1605 م .). تزار ایالت مسکوی (مسکو حالیه ). وی نخست وزیر تزار فدور اول بوده است .
چال گودونلغتنامه دهخداچال گودون . [ گ ُ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 3 هزارگزی جنوب باختر لنده (مرکز دهستان ) و 69 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری واقع شده . کوهستانی و گرمسی
گودونفلغتنامه دهخداگودونف . [ گ ُ ن ُ ] (اِخ ) بوریس (1551 - 1605 م .). تزار ایالت مسکوی (مسکو حالیه ). وی نخست وزیر تزار فدور اول بوده است .
چال گودونلغتنامه دهخداچال گودون . [ گ ُ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 3 هزارگزی جنوب باختر لنده (مرکز دهستان ) و 69 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری واقع شده . کوهستانی و گرمسی