گوارندهلغتنامه دهخداگوارنده . [گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف ) خوش گوار و موافق و سلامتی بخش وسریعالهضم . (ناظم الاطباء). سایغ. (دهار) (ترجمان القرآن ). هنی ٔ. (منتهی الارب ). مهنا. هاضم :
گوارندهdigestive, digestantواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادهای که فرایند گوارش را تسهیل یا تشدید کند
گوارنده گردیدنلغتنامه دهخداگوارنده گردیدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ گ َ دی دَ ](مص مرکب ) گوارنده شدن . رجوع به گوارنده شدن شود.
گوارنده شدنلغتنامه دهخداگوارنده شدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوارا گردیدن . گوارنده گردیدن . انهضام . (تاج المصادر بیهقی ). مرائت . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). هناء.
گوارنده گردیدنلغتنامه دهخداگوارنده گردیدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ گ َ دی دَ ](مص مرکب ) گوارنده شدن . رجوع به گوارنده شدن شود.
گوارنده شدنلغتنامه دهخداگوارنده شدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوارا گردیدن . گوارنده گردیدن . انهضام . (تاج المصادر بیهقی ). مرائت . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). هناء.
مریئاًلغتنامه دهخدامریئاً.[ م َ ئَن ْ ] (ع ص ) گوارنده باد. (ترجمان القرآن جرجانی ). گوارنده باد ترا! منصوب است بر حال . (دهار).- هنیئاً مریئاً ؛ خوش و گوارنده باد! رجوع به مری ٔ
هنیئاًلغتنامه دهخداهنیئاً. [ هََ ئَن ْ ] (ع ق ) گوارنده باد. (ترجمان القرآن ).- هنیئاً مریئاً ؛ سازگار و گوارا.