گوارشیلغتنامه دهخداگوارشی . [ گ ُ رِ ] (ص نسبی ) منسوب به گوارش .- جانوران گوارشی ؛ ساختمان بدن آنهامانند هیدر است ولی غدد تناسلی ندارند. در انتهای بدن آنها دهانشان قرار دارد که
پی‌کوری گوارشیsaburral amaurosisواژه‌های مصوب فرهنگستاننوعی پی‌کوری که براثر معده‌آماس (gastritis) حاد رخ می‌دهد
مخملکلغتنامه دهخدامخملک . [ م َ م َ ل َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی مرضی است حاد و ساری و همه گیر که به واسطه ٔ اگزانتم (جوشهای سرخ رنگ زیر جلد) مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم (ج
الکلیسمفرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده۱. مصرف پیوسته خمر؛ اعتیاد به الکل.۲. (اسم) (پزشکی) اختلال در دستگاه‌های عصبی و گوارشی در اثر معتاد شدن به نوشابه‌های الکلی؛ مسمومیت الکلی.
هاضمهلغتنامه دهخداهاضمه . [ ض ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث هاضم . هضم کننده ٔ طعام . گوارنده . || (اِ) یکی از هشت خادم نفس نباتی است که غذا را می پزد : نشان هاضمه طباخ و نام دافعه کناس ک
یودللغتنامه دهخدایودل . [ ی ُ دُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) از ترکیبات مهم یددار است که می توان به جای یدفرم به کار برد. این ماده به شکل گرد زردرنگ و بی طعم و بی بو یافت م
مزودرملغتنامه دهخدامزودرم . [ م ِ زُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) برگه سوم و میانی جنین پس از دوران رشد کامل گاسترولا . (از دایرة المعارف کیه ) (از لاروس پزشکی ). برگه سومی که در جنین حیوا
