گنگیلغتنامه دهخداگنگی . [گ ُ ] (حامص ) لکنت و گرفتگی زبان . (آنندراج ). خَرَس .بَکَم . بَکامة. (منتهی الارب ). صفت گنگ : در سخن دُر ببایدت سفتن ورنه گنگی به از سخن گفتن . سنایی .|| عدم فصاحت . (یادداشت مؤلف ) :</s
گنگیvaguenessواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن یک واحد زبانی، معنای کاملاً مشخص و دقیقی ندارد و نسبی است
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
پرسش آری ـ نهایyes-no questionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع جملههای پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
تمساح پوزهباریک گنگیGavialis gangeticusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ تمساحپوزهباریکیان و راستۀ تمساحسانان که پوزهاش از همه کروکودیلها درازتر است
شبهدولفین گنگی حقیقیPlatanista gangetica gangeticaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ شبهدولفینرودیان و راستۀ آببازسانان که پوزۀ طویلی به اندازۀ یکپنجم طول بدنش دارد و دندانهای آن بلند و چشمهایش کوچک و بالههای شنایش پهن است
تمساح پوزهباریک گنگیGavialis gangeticusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ تمساحپوزهباریکیان و راستۀ تمساحسانان که پوزهاش از همه کروکودیلها درازتر است